گمشده در جنگل....

شب بخیر

خوبین

خوشین

سلامتین

خدا رو شکر

امشب جزء معدود شبایی بود که بیابون اطراف شهرم رو در شب تجربه کردم

واااااااای چقد با حال بود

چای آتیشی

همیشه یه چیزی به ذهنم میرسه واسه پریشونی بقیه

یه تیکه چوب که سرش اتیشی بود رو برداشتم و تو هوا چرخوندم

خیلی زیبا میشد او حالت نورش در شب

بعد گفت میرم قدم بزنم اگه روشنی چوب رو ندیدین بیاین دنبالم

بعد دختر خالم گفت برگرد هنوز وارزوها داری 

گفتم من دیگه هیچ ارزویی ندارم بذارین بمیرم... مثلا الکی

یه خورده که رفتم داد زد دختر خالم برگرد اینجا گرگ داره

تا گفت گرگ ترسیدم و دیگه ادامه ندادم

بعد به ذهنم رسید چوب رو قایم کنم که نور نباشه و نگران بشن و ببینم چیکار می کنن

پشت یه درخت خودم رو قایم کردم

یهو دیدم همشون نگران شدن و دنبالم راه افتادن

تا اینکه یکی شون زرنگی کرد مثلا من نبینمش یواش داشت نزدیک می شد پریدم وسط و گفتم

اینم یه تجربه مثل فیلما که تو جنگل همه دنبال یه نفر می گردن

بعد به دخترا گفتم بیاین امتحان کنین که کی می تونه بره تنها دور شه

هیچ کس نرفت ولی من باز رفتم

چون واقعا می خواستم ببینم چقد ترسناک می تونه باشه گم شدن

تنها بودن

یه خورده ترسیدم ولی خوب مواظبم بودن یکیشون اومد دنبالم

گفتن شبای زمستون اینجاها واقعا ترسناکه چون گرگ میاد

خلاصه بهشون کلی هیجان دادم

گفتم می خواستم دور تر شم و خودم رو نشون ندم ببینم چیکار میکنین ولی دلم نیومد

و خوب نمی خواستم که دفعه بعد رو از دست بدم

شب فوق العاده بود تو راه هم اسلوموشن ویراژ رو رفتیم و صحنه ی اروم ترمز و تصادف و حرکت هممون به سمت جلو 

و ادم جلوییه سرش تو شیشه

خیلی خوش گدذشت

تازه پیشنهاد دادم بریم سد

ولی نپذیرفتن

نمی دونم چرا

مگه ساعت یک شب دیره؟؟؟؟؟؟

حیف شد نرفتیم سد

بی ذوقا

...............

یه بار یادم میاد همین جوری داشتیم دور میزدیم شوخی شوخی جدی شد

گفتیم بریم فلان شهر که دو ساعت دور بود از جایی که ما بودیم

این قد هیجانی کردیم قضیه رو که بدون هیچ وسیله ای فقط چک کردن که پول هست شب گشنه نمونیم

دیدن هست و ژدیم به جاده 

فوق العاده خوش گذشت البته شانسمون خالمون اتفاقی تو همون شهر بود همون شب و ما با کمبود وسایل رو برو نشدیم

بعد وقتی برگشتیم دیدیم توپ همه پره 

چراااا

چون بقیه برنامه ریزی کرده بودن که همون روز خانواده ها همه برن همون شهر زیارتی

که به برکت وجود ما کنسل شد

خلاصه اتفاق نادری بود که رخ داد و دیگه هم تکرار نشد

بعد اینا تا سد نمیان

اخهههههههه چراااااااااآاااا سد بود که.....

کاخک که نبود؟؟؟؟؟؟؟؟خخخخخخخخخخخ